• نامه ها
  • به يكى از مامورانش
مترجم : سید علی نقی فیض الاسلام

به يكى از مامورانش

«884»

(26) (و من عهد له ( عليه  السلام  )) إلى بعض عماله و قد بعثه على الصدقة آمُرُهُ بِتَقْوَى اللَّهِ فِي سَرَائِرِ أَمْرِهِ وَ خَفِيَّاتِ عَمَلِهِ حَيْثُ لَا شَاهِدَ غَيْرُهُ وَ لَا وَكِيلَ دُونَهُ وَ آمُرُهُ أَنْ لَا يَعْمَلَ بِشَيْ ءٍ مِنْ طَاعَةِ اللَّهِ فِيمَا ظَهَرَ فَيُخَالِفَ إِلَى غَيْرِهِ فِيمَا أَسَرَّ وَ مَنْ لَمْ يَخْتَلِفْ سِرُّهُ وَ عَلَانِيَتُهُ وَ فِعْلُهُ وَ مَقَالَتُهُ فَقَدْ أَدَّى الْأَمَانَةَ وَ أَخْلَصَ الْعِبَادَةَ وَ آمُرُهُ أَنْ لَا يَجْبَهَهُمْ وَ لَا يَعْضَهَهُمْ وَ لَا يَرْغَبَ عَنْهُمْ تَفَضُّلًا بِالْإِمَارَةِ عَلَيْهِمْ فَإِنَّهُمُ الْإِخْوَانُ فِي الدِّينِ وَ الْأَعْوَانُ عَلَى اسْتِخْرَاجِ الْحُقُوقِ وَ إِنَّ لَكَ فِي هَذِهِ الصَّدَقَةِ نَصِيباً مَفْرُوضاً وَ حَقّاً مَعْلُوماً وَ شُرَكَاءَ أَهْلَ مَسْكَنَةٍ وَ ضُعَفَاءَ ذَوِي فَاقَةٍ وَ إِنَّا مُوَفُّوكَ حَقَّكَ فَوَفِّهِمْ حُقُوقَهُمْ وَ إِلَّا فَإِنَّكَ مِنْ أَكْثَرِ النَّاسِ خُصُوماً يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ بُؤْساً لِمَنْ خَصْمُهُ عِنْدَ اللَّهِ الْفُقَرَاءُ وَ الْمَسَاكِينُ وَ السَّائِلُونَ وَ الْمَدْفُوعُونَ وَ الْغَارِمُ وَ ابْنُ السَّبِيلِ وَ مَنِ اسْتَهَانَ بِالْأَمَانَةِ وَ رَتَعَ فِي الْخِيَانَةِ وَ لَمْ يُنَزِّهْ نَفْسَهُ وَ  

«885»

دِينَهُ عَنْهَا فَقَدْ أَحَلَّ بِنَفْسِهِ فِي الدُّنْيَا الذُّلَّ وَ الْخِزْيَ وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ أَذَلُّ وَ أَخْزَى وَ إِنَّ أَعْظَمَ الْخِيَانَةِ خِيَانَةُ الْأُمَّةِ وَ أَفْظَعَ الْغِشِّ غِشُّ الْأَئِمَّةِ وَ السَّلَامُ.


ص885

 از عهد و پيمانهاى آن حضرت عليه السّلام است به يكى از كار گردانانش (در پرهيزكارى و مهربانى با رعيّت و اداء حقوق زير دستان و مستمندان) هنگامى كه او را براى جمع آورى زكوة فرستاده: 1 كار گردان خود را در نهانيها (انديشه ها) و كردار پوشيده اش به پرهيزكارى و ترس از خدا دستور مى دهم جائيكه غير از خدا حاضر و ناظر نيست، و بجز او نگهبان و كسيكه كار باو واگزار ميشود نمى باشد. 2 و او را امر مي كنم كه در ظاهر كارى از فرمان خدا بجا نياورد كه در باطن غير آنرا انجام دهد (منافق و دو رو نباشد) و كسيكه پنهان و آشكار و كردار و گفتارش دو گونه نبود امانت را اداء كرده (دستور الهىّ را انجام داده) و عبادت و بندگى را با اخلاص و حقيقت (نه از روى رياء و خود نمائى) بجا آورده است. 3 و باو امر نموده دستور مى دهم كه ايشان (رعيّتها و زير دستان) را نرنجاند، و بآنها دروغ نگويد (يا بآنها دروغ نبندد، مانند آنكه بگويد شتر يا درو شده از كشتتان بيش از اين است كه براى گريز از زكوة پنهان كرده ايد) و بسبب فرمانروايى بر آنها از روى سركشى از آنان روى برنگرداند (خود را از ايشان بى نياز نداند) زيرا اينان در دين برادر و هم كيشند، و براى آماده كردن و پيدايش حقوق ياوران هستند (ايشان زمين را آب داده كشت مى نمايند و چهارپايان را تربيت و پرستارى ميكنند تا اين اموال گرد ميشود و ما از آنها زكوة دريافت مى نماييم، بنا بر اين نبايد ايشان را رنجاند). 4 و ترا در اين زكوة بهره ثابت و حقّى آشكارى است، و شريك و انبازهائى دارى از درويشان و ناتوانان نيازمند، و (همانطور كه) ما حقّ ترا تمام مى پردازيم تو (نيز) حقوق ايشان را تمام بپرداز، و اگر چنين نكنى (از حقوقشان بكاهى) در روز رستخيز تو از همه مردم  

 ص886

بيشتر دشمن خواهى داشت، 5 و بدا بحال كسيكه دشمن او نزد خدا درويشان و تهى دستان و دريوزه گران و بينوايان رانده شده، و وام دارانى كه در غير معصيت وام گرفته اند و مسافرين و رهگذران درمانده دور از مال و خانه و اهل بيت باشند 6 و كسيكه امانت (دستور الهىّ) را خوار دارد، و در خيانت چرا كند (بى باك باشد) و خود و دينش را از آن پاك نسازد در دنيا رسوايى را بخود روا داشته و در آخرت خوارتر و رسواتر است، 7 و بزرگترين خيانت و نادرستى خيانت بامّت، و زشتترين دغل، دغل با پيشوايان است (و هر كه در حقوق بينوايان و مستمندان دست درازى كند هم بامّت خيانت كرد و هم بامام و پيشواى خود دغل نموده است) و درود بر آنكه شايسته درود است.